نقد و تحلیل شعر معاصر

(پشت دریاها، داروگ، باغ من، سفر به خیر)

 

 

(۱)

«نقد شعر  "پشت دریاها" از سهراب سپهری »

 

قایقی خواهم ساخت / خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب / که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق / قهرمانان را بیدار کند /قایق از تور تهی / و دل از آرزوی مروارید / هم چنان خواهم راند / نه به آبی ها دل خواهم بست / نه به دریا پریانی که سر از آب به در می آرند / و در آن تابش تنهایی ماهی گیران / می فشانند از سر گیسوهاشان / هم چنان خواهم راند / پشت دریاها شهری است / که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است / بام ها جای کبوترهایی است / که به فواره ی هوش بشری می نگرند / دست هر کودک ده ساله ی شهر شاخه ی معرفتی است / مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند / که به یک شعله به یک خواب لطیف / خاک موسیقی احساس تو را می شنود / و صدای پر مرغان اسطیر می آید در باد / پشت دریاها شهری است / که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحر خیزان است / شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند / پشت دریاها شهری است / قایقی باید ساخت .

از نظر شکل ظاهری:

قالب شعر : نیمایی ( آزاد )

قافیه : فقط در دو مصراع قافیه به کار رفته است ( راند و خواند )

وزن شعر : فاعِلاتُن

قایقی خواهم ساخت : فاعِلاتُن، فَع لُن = فا –عِu لا-  تُن- / فَع -  لُن-

خواهم انداخت به آب : فاعلاتُن ، فَعَلُن = فا- عِu لا - تُن - / فَ u عَ  u لُن -

دور خواهم شد از این خاک غریب : فاعِلاتُن ، فَعَلاتُن ، فَعَلُن

که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق : فاعِلاتُن ، فَعَلاتُن ،فَعَلاتُن ، فَعَلُن

قهرمانان را بیدار کند : فاعِلاتُن ، مَفعولُن = فَعَلاتُن ، فَعَلُن

آن چه در این شعر دریافت می شود این است که سهراب به اوزان قدیم مسلط بود و تمام اختیارات شاعری را به خوبی می دانست به طوری که در این شعر از دو اختیار وزنی بهره جسته است .

1-   فاعِلاتُن به جای فََعَلاتُن در رکن اول شعر

2-   اِبدال : در مصراع پنجم  به جای دو هجای کوتاه یک هجای بلند آورده است . به جای مَفعولُن ، فَعَلاتُن آورده است .

الفاظ :

در این شعر با یک سری واژگان کلیدی مواجه می شویم همانند : تور ، مروارید ، قایق ، پریان ، پنجره ، تجلی ، کبوتر ، چینه ، مرغان اساطیر ، شعله ، بیشه ی عشق و سه مضمون هماهنگ آب ، خرد و روشنی . زبان شعری سپهری ، زبانی است تصویری ( استعاری ) به این معنی که به جای سخن گفتن ( ادای جملات خبری ) نقاشی می کند و به جای ارجاع و اشاره ی مستقیم ، مجسم می کند . تَشَخُّصِ زبانِ سهراب ، مخصوصاً در تشبیه و اسناد مجازی است .

واژگان ، ترکیبات و نحوِ زبانِ سپهری ، روی هم رفته ساده و درست و فصیح است که در آن لغات عامیانه ، فرنگی و ادبی همه در کنار هم دیده می شود .

نمونه ی لغت فصیح و ادبی : فعل پیشوندی « به در می آرند » و لغت عامیانه : « فواره »

قایق : ابزاری است برای رفتن و با پاروی تلاش حرکت می کند و هر لحظه از خاک و گِلِ وابسته ساز فاصله می گیرد و به سمت و سوی بیکرانگی بیشه ی عشق به پیش می رود و آرامش آبی بیشه ی عشق ، حرکت کنندگان عاشق را نمی آزارد .

آب : مظهر جاودانگی و حیات و مسیر حرکت و همین آب می تواند عامل فنا و بیستی باشد .

چینه : دیواری که در آن سنگ و آجر به کار نرفته و تنها با گِل درست شده باشد . سهراب با این واژه معولاً بر خوردی خاصی دارد و سادگی را با آن معرفی    می نماید .

شاعر با یک نگاه هدفمند به سه مضمون « چینه ، خواب لطیف و شعله » مطلبی را القا می کند که همانا نشان دهنده ی اوصاف و نوع زندگی آدم های شهر آرزوهاست .از دیگر سو « چینه » از مواد مرده است و خود فاقد انجام عمل است . در حالیکه « شعله » تولید حرارت و ایجاد انرژی می کند ، ویرانگر و یا سازنده است و می تواند به صورت نمادهای مختلف در آید .

خواب : برای تجدید حیات است به دیگر سخن می توان گفت انرژی عمل نهفته می شود تا برای جنبشی بهتر مهیا گردد .

از نظر شکل ذهنی :

شعر پشت دریاها ، تصویری است از مدینه فاضله « آرمان شهر یا اتوپیا » ی سهراب سپهری .

برای تحلیل این شعر باید کلمات و عبارات کلیدی یافت که عبارتند از :

1- ساختن قایق برای گذر از آب زندگی 2- دور شدن از خاک بیگانه آدمیانی که بر محور مسائل مادی زندگی خود را بنا کرده اند 3- برای رفتن نمی توانی از وسائل عبور ساخت دیگران استفاده کنی باید خودت وسیله ی عبور را فراهم کنی 4- در بیشه زارعشق نیاز به قهرمان دارد ، قهرمان بیدار ، عاملی برای بیداری در این جایگاه نیست 5- وسیله ی رفتن فقط برای هدف نجات باشد نه برای گرفتن ماهی و مروارید 6- آب وسیله ی گذر است ، عوامل سرگرم کننده که هنگام بیخودی و احتضار پیش می آید نباید فریبت دهد 7- باید از خودت بگذری به تجلی و اشراق برسی تا بتوانی به شهر هدف یعنی شهر رسالت و انسانیت و شهود برسی 8 - به شهر ساخته ی شعر برو با قایقی از کلمات به شهری وارد شو که از شفافیت و عقل ناب اشراق ساخته شده است .

واژه های تور ، مروارید ، دریا ، پریان و ماهی گیران : مراعات النظیر و تناسب دارند .

قایق : نماد حرکت و پیشرفت و ابزار هجرت و رفتن است .

آب : نماد مسیر حرکت و حیات و جاودانگی است .

خاک : مجاز از سرزمین است .

دل از آرزوی چیزی تهی بودن : کنایه از عدم توجه و دلبستگی و علاقه است .

پنجره : نماد ارتباط است .

فواره ی هوش بشری : اوج تعقل و تفکر انسانی است .

شاعر با خواب لطیف آرایه ی حسامیزی را به وجود آورده است که جملگی بیان کننده ی سلامت و آرامش است .

روشنی : نماد آگاهی و بینش و عرفان است .

از نظر محتوا و درون مایه :

سهراب به دنبال یافتن مدینه ی فاضله است ، آرمان شهری که همه جایش را عشق فرا گرفته باشد . او در راه رسیدن به آرمان شهر ، تعلقات دنیوی را به سویی می افکند .

 در نگاه شسته ی سهراب ، پشت دریاها همان مدینه ی فاضله ای است که در آنجا خیر و خوبی همه چیز را خدایی می کند و از شر شیطانی و شیونِ شادی کُشِ پنجره های بسته خبری نیست . برای گذر و رسیدن به آنجا این شاعرِ تنها گاه از رهگذری می پرسد و نشانش را می جوید .

به یقین می توان گفت سپهری دستگاه منسجم اندیشه ی خویش را به مدد یک سری واژگان کلیدی باز  می کند و خاصیت انعطاف پذیری این واژگان ، گاه تا لانه ی نور امتداد دارد و گاه رشد افقی آن به پشت دریاها می رسد .

سهراب بر جذبه های گذر توجهی ندارد فقط می داند ایستایی و توقف انرژی حرکت را از او  می گیرد . او به منزلگه نهایی می اندیشد که پشت دریاهاست که پنجره ی آنجا رو به کمال باز است و بر روی بام های آن پیام آوران نیک بختی و رهایی به گذشته های دور تاریخ و سیر تکوینی آن نگاهی عمیق دارند .

سهراب می گوید : فطرت پاک انسان ، حقایق پر رمز و راز هستی را درمی یابد و انسان های شهر آرمانی من همه ی پدیده ها را هدفمند می نگرند و در این شهر آرزوها ، نغمه های روح نواز ارزش های راستین آفرینش از هر سو شنیده می شود و وجود خاکیِ تو آن را به خوبی احساس می کند .

شاعر در بند پایانی شعر می گوید : در فراسوی این وابستگی ، دیاری وجود دارد که در آنجا انسان های پاک نهاد میدان دیدی به وسعت خورشید دارند و پایان کلامش را نسبت به آغاز ، جدی تر بیان می کند و جمله ی قایقی خواهم ساخت را التزام می بخشد و می گویند :

قایقی باید ساخت و وجه بیان را هم مصدری می کند ؛ یعنی ، قایق باید ساختن ، او همه را برای رسیدن به جامعه ی آرمانی دعوت می کند . توصیف « شهر پشت دریاها » ی سهراب به احتمال قریب به یقین منبعث از روایتی است از امام صادق علیه السلام به این مضمون :

عن ابی عبدالله علیه السلام : قال : اِنّ الله مدینة خََلَف البَحر ، سعتها مسیرة اربعین یوماً لِلشمس فیها قوم         لم یعصوا الله قط و لا یعرفون ابلیس .

ترجمه : امام صادق ( ع ) فرمودند : خدا پشت دریاها شهری دارد که به اندازه ی چهل روز طول می کشد تا خورشید آن را بپیماید ، و در آن مردمی هستند که هیچ گاه گناه نکرده اند و ابلیس را نمی شناسند                                      « بحار الانوار جلد 54 ص 333 »

                   فهرست منابع و مآخذ :      

1- از زبان صبح ، مهدی برهانی ، پاژنگ ، چاپ اول ، تهران ، 1378

2- شعر زمان ما (3 ) ، سهراب سپهری ، محمد حقوقی ، نگاه ، تهران ، 1373

3- سهراب مرغ مهاجر ، پریدخت سپهری ، طهوری ، چاپ اول ، تهران ، 1375

4- به سراغ من اگر می آیید ، منصور نوربخش ، مروارید ، چاپ اول ، تهران ، 1376

5- جهان مطلوب سهراب سپهری ، حجت عماد ، بهزاد ، چاپ اول ، تهران ، 1376

6- نگاهی به سپهری ، سیروس شمیسا ، مروارید ، چاپ اول ، تهران ، 1376

7- تپش سایه ی دوست ، کامیار عابدی ، چاپ اول ، تهران ، 1377

8- زندگی سهراب سپهری ، پریسا امیر قاسم خانی ، شرکت توسعه کتابخانه های ایران ، تهران ،

9- راز گل سرخ ، سحر معصومی ، انتشارات به نگار ، چاپ دوم ، تهران ، 1376

10- باغ تنهایی ( یادنامه ی سهراب سپهری ) ، حمید سیاهپوش ، نشر سهیل ، تهران ، 1375

11- صور خیال ، محمد رضا شفیعی کدکنی ، آگاه ، تهران ، چاپ سوم ، 1365

12- موسیقی شعر ، محمد رضا شفیعی کدکنی ، آگاه ، تهران ، 1368

13- شعر نو از آغاز تا امروز ، محمد حقوقی ، ناشر یوشیج ، 1369

14- چشمه ی روشن ، غلامحسین یوسفی ، تهران ، انتشارات علمی ، چاپ پنجم ، 1373

15 – طلا در مس ، رضا براهنی ،کتاب زمان ، جلد دوم ، چاپ سوم ، 1358

16- زبان فارسی در شعر امروز ، علی حصوری ، طهوری ، 1347

17- تاریخ تحلیلی شعر نو ، شمس لنگرودی ، قطره ، تهران ، اول ، 1377

18- از نیما تا بعد ، مجید روشنگر ، مروارید ، تهران ، ششم ، 1369

19- راهیان شعر امروز ( 2و3 )، داریوش شاهین ، مدبر ، تهران ، اول ، 1369

20- ادبیات فارسی ( 2 )، دفتر تالیف کتاب های درسی ، شرکت نشر کتاب های درسی ایران ، 1385

 

 

(2)

 

«نقد شعر "داروگ" نیما»

 

خشک آمد کشتگاه من / در جوار کشت همسایه / گرچه می گویند : « می گریند روی ساحل نزدیک / سوگواران در میان سوگواران » / قاصد روزان ابری ، داروگ کی می رسد / باران / بر بساطی که بساطی نیست / در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست و / جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد / - چون دل یاران که در هجران یاران – قاصد روزان ابری ، داروگ کی      می رسد باران ؟

از لحاظ شکل ظاهری :

 قالب شعر : شعر آزاد ( نیمایی ) ،  شعری است با وزن عروضی که مصراع های آن مانند شعر سنتی با یکدیگر مساوی نیستند . استفاده از قافیه در شعر نیمایی الزامی نیست و در صورت به کار گیری آن ، جای مشخصی نیز در شعر ندارد .

قافیه : تنها در شش مصراع قافیه به کار رفته است که عبارتند از : « سوگواران و باران  »    و  « بساط و نشاط  » و« یاران و باران »

وزن : رَمَل =  فاعِلاتُن ( حد اقل دو رکن )

خشک آمد کشتگاه من : خش - | ک u | آ - | مد - / کش - | گا - | هِ u / من –

در جوار کشت همسایه : در- | ج u | وا- |ر u / کش- | تِ u |هم- | سا- /یِ-

در مصراع « جدار دنده های نی ...» کلمه جدار از وزن خارج است مگر اینکه « واو » آخر مصراع قبلی را به اول « جدار » ملحق کنیم : و جدار : فاعلاتن

الفاظ : دلالت بر محیط آب و هوایی منطقه ی شمال و اقلیمی آن که در بعضی الفاظ وجود دارد اگر چه صرف حضور کلمات مربوط به طبیعت نمی تواند عامل تعیین کننده در انعکاس محیط شاعر باشد ولی بسامد بالای واژگان می تواند بازتابی از محیط شاعر باشد .

عبارت ها و واژه ها ما را از تأویل شعر یاری می دهد ، هر چند که سال سرودن شعر ، سال 1917 هم زمان با انقلاب شوروی است و شاعر با اشاره به این انقلاب در همسایگی ایران ، هر چند آن را تأیید نمی کند ولی آرزوی تغییر و تحول را در واژه ی باران نشان می دهد .

نیما در مازندران عیناً ؛ مانند « الیوت » ، است در لندن . نیما از « داروگ ، کومه و نی » و اشیا و حیوانات محیط خود استفاده می کند ، الیوت از تاکسی ، موتور و بوق ماشین و هر دو از این اشیا و حیوان ها ی محیط خود به عنوان سمبل استفاده می کنند .

باز تاب طبیعت سرسبز مازندران در شعر نیما از چند زاویه قابل بررسی است :

1- بسامد واژگان :

 بسامد واژگانِ« ابر و باران و کومه و نی » در شعر نیما چشمگیر است . نیما با این واژگان طبیعت را همان طوری که خود می بیند ، به تصویر می کشد . تصویر کلامی وی از طبیعت ، کاملاً بدیع و حاکی از خلاقیت وی است و از پیروی سنت های ادبی معمول گذشته عاری است . تابلوهای کلامی نیما از پیرامون خود ، کاملاً ساده و طبیعی است . در این جا علاوه بر انعکاس تصویر ساده و واقعی طبیعت مازندران ، تعامل و گفتگو با طبیعت مطرح است و این نشان    می دهد که نیما به موضوع زبان شناسی زیست محیطی (ecolinguistics ) که حوزه ی جدید در جامعه شناسی زبان محسوب می شود ، یک قرن پیش توجه داشته است .

2- بازتاب زبانی : شعر نیما تحت نفوذ زبان و فرهنگ تبری می باشد . در اولین نگاه خواننده ، متوجه کاربرد کلمات مازندرانی « داروگ و کومه » می شود که نشانگر اهمیت این واژگان در نمود شرایط اقلیمی و زیست گاهی شاعر است .

3- کاربرد شناختی و بعد معنایی : در این شعر و اشعار دیگر به نمونه هایی بر می خوریم که ظاهراً  شاعر قاعده ی « محدودیت هم نشینی » را نقض کرده است ولی با نگاهی دقیق تر     در می یابیم که این ساختار ، بر گرفته از گویش مازندرانی است . به عنوان مثال « خشک آمد = خِشکی بِیَمُو » این ترکیب ، ترجمه ی مستقیم از گویش مازندرانی است .

4- بازتاب فرهنگی :

علاوه بر تاثیرات محیطی و زبانی مازندران ، نفوذ باورهای محلی نیز در این شعر ( داروگ ) دیده می شود . به عنوان مثال : تمایز بین « وَگ » ( قورباغه ی آبی که اصولاً در رودخانه ها و برکه ها زندگی می کند .) و « داروگ » ( قورباغه ی درختی که اصولاً در خشکی زندگی    می کند . ) در فرهنگ مازندرانی بسیار مهم است . باور عموم مردم در گذشته ، این بود که آواز خواندن « وَگ » نوید هوای صاف و آفتابی است ؛ اما در مقابل آواز خواندن « داروگ » ، بشارت هوای ابری و بارانی است . بنابراین ، تاثیر فرهنگ عامه ی مازندران نیز در شعر نیما به چشم می خورد .

داروگ : یعنی قورباغه ی درختی که از نظر فولکلور مناطق شمال آواز خواندنش خبر از ابر و باران    می دهد .

« کشت » و « کشتگاه » و « باران » و کومه ی نی » و « ساحل » و « روزان ابری » دلالت بر محیط زندگی شاعر و ویژگی اقلیمی و حاکی از زمین کشاورزی دارد .

« ساحل نزدیک و کشت همسایه » نشان دهنده ی یک محیط روستایی که در مجاور آن کشتگاهی بارور دارد .

« سوگواران در میان سوگواران » در معنی محنت و اندوه و ناراحتی همان همسایه ها .

« بساط و نشاط » موسیقی لفظی و جناس دارند و نیز همچنین است « یاران و باران ».

 و فعل « آمد » در معنی « شد» به کار رفته است .

عبارت های « بر بساطی که بساطی نیست » و « کومه ی تاریک » و « جدار ترکنده ی نی های دیوار » نشانه ها و منظره های یک زندگی ساده و بسیار محقر روستایی است .

از لحاظ شکل ذهنی :

شعر ویژگی ایماژیستی دارد . « تصاویری ساده و عینی از محیط زندگی شاعر که شامل عواطف و آرزوهای وی شده است » شاعر چهره ی غمگین و افسرده ی محیط اجتماعی خود را در قالب تصویرهای کوچک جای داده  و دل گرفتگی خود از اوضاع جامعه را به تصویر کشیده است همانندی شعر نیما با ایماژیست هایی همانند « ازراپوند » و « ت.اِس.اِلیوت » از نظر فضا سازی و تصویر سازی قابل توجه است . « الیوت » برای « هضم ماده ی شعری » و     « دفاع از استحکام بیان » اهمیت زیادی قایل و در تکامل نهضت ایماژیست ها موثر بود . اصول وضع شده آنان کما بیش در شعر نیما به چشم می خورد به خصوص اصول زیر :

1- استعمال زبان محاوره به شرط آن که هر لفظ رساننده ی معنی دقیق خود باشد . 2- اجازه ی انتخاب هر موضوعی برای شعر 3- بیان و ارائه ی تصویرات شعری و استعارات

کشتگاه : نماد و رمز محیط و سرزمین بی حاصل و جامعه ی محروم زمان شاعر .

کشت همسایه : نماد محیط بارور آن سوی مرزها ، جامعه ی پیشرفته و قدرتمند شوروی سابق.

همسایه : شوروی سابق ، یکی از ابر قدرت های آن زمان جهان

ابری بودن روز : کنایه از نامناسب بودن روزگار

شاعر در عبارت « بر بساطی که بساطی نیست » با پارادکس زیبا اوضاع نامناسب و نامساعد جامعه را بیان    می کند . « چون دل یاران که در هجران یاران » : منظور فراریان از وطن یا آزادی خواهان است .

باران : سمبل و نماد طراوت و سر زندگی و باروری .

داروگ : نماد شخص آگاه و پیک امید و رهایی است .

در عبارت : « و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد / چون دل یاران که در هجران یاران » آرایه ی تشبیه وجود دارد و کوشش نیما از بین تمام تصاویر ، بیشتر متوجه تشبیه است . بیشترین نوع تشبیه در عبارت فوق و دیوان نیما در حوزه ی ارتباط میان اشیای مادی و محسوس با اشیای محسوس دیگر است ؛ و از میان وجوه مشترکی که اشیا مادی نسبت به یک دیگر دارند ،  را مد نظر دارد . و امور انتزاعی ، جهت محسوس شدن بیشتر به امور حسی تشبیه شده است . در این تشبیه ،  مشبه و مشبه به ، هر دو مرکبند و تمام اجزای تشبیه ذکر     شده است .

تشبیهات شعری نیما ، متحرک و جاندار است و هر دو طرف یا حداقل یک طرف آن ، عنصری طبیعی است و وجود فعلی نظیر « ترکیدن » و افعال مضارعی که تداوم حرکت را در زمان نشان می دهد و کم بودن افعال ربطی که هیچ گونه جنبشی در معنی آنها نیست ، همه نمایانگر پویایی آرایه ی تشبیه در شعر شاعر است .

آرایه های ادبی در شعر نیما به صورت طبیعی و همراه نَفـسِ کلام موجود شده ؛ صور خیال نیما ، صوری است که اجزای آن پر تحرک و زنده ه اند .

علل حیات و حرکت تصاویرشعری نیما عبارتند از : 1- تجربه های خاص شعری که نیما به صورت مستقیم و بی واسطه و به صورت تجربی کسب کرده است . 2- از آن جا که تشبیه ، تصویری نزدیک به طبیعت و از استعاره مستقیم تر است ، سبب حرکت بیشتر تشبیه نسبت به استعاره است و دیگر این که در تشبیه از فعل بیشتر استفاده می شود ؛ همین فعل ، سهم مهمی در حرکت تصاویر دارد .3- افعال به کار گرفته در صور خیال ، افعالی است که نوعاً نشانگر حرکتند نه سکون ، مانند جوشیدن ، ترکیدن و پریدن 4- استفاده از رنگ های متنوع از قبیل : سیاه ، کبود ، سرخ ، سبز ، طلایی و خاکستری    

  5- عامل دیگر حرکت ، این است که یک سوی خیال شاعر، انسان یا جانوری زنده و سوی دیگر آن ، طبیعت مرده است و طبیعت مرده به همین عامل دارای جنبش می شود و وجود   آرایه ی تشخیص فراوان هم ، این مطلب را ثابت می کند .

از لحاظ محتوایی :

شعر نیما ، شعری اجتماعی است وشاعر در این شعر تلاش دارد عصر سیاه حکومت استبداد را در جامعه ی خویش با رمز و سمبل پردازی به تصویر بکشد . او سعی می کند تا با زبان مجازی و کنایی و تاویلی به نقد و نکوهش اوضاع نابه سامان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه ی خویش بپردازد . به تعبیر دیگر ، « در شعر نیما انعکاس مستقیم اوضاع سیاسی و اجتماعی  دوره ی تاریخ پر آشوب ایران دیده نمی شود اما این هرگز به این معنی نیست که نیما به حوادث مهم سیاسی و اجتماعی عصر خود بی اعتناست . شعر او به سبب نگرشی خاص به جهان و دیدی تازه و نیز جو اختناق و ارعاب ، مبهم می شود . این ابهام به او امکان       می دهد تا اواخر دوره ی اختناق رضاخانی و بعد از آن بتواند به انتقادهای سیاسی و اجتماعی خود ادامه دهد .

در این زبان سمبلیک و مبهم ، مناسب ترین سمبلی که نیما می یابد تا به وسیله ی آن ، سردی و سیاهی و سکون و سلطه و سرکوب حاکم بر اجتماع خویش را تبیین کند ، واژه های « روزان ابری ، سوگواران و کومه ی تاریک » هستند .

 در این سروده ی نمادین ، عناصر محیط شاعر مانند ساحل ، ابر ، و کومه نمادهایی هستند که جامعه و عصر شاعر و آرزوهای بلند او را نشان می دهند . نیما خطاب به داروگ نوعی قورباغه ی درختی از آینده می پرسد . آینده ای که در آن باران ( انقلاب ) خشک سالی ها ( حکومت استبداد ) را پایان می بخشد ، طراوت و سر سبزی می آورد و جامعه ای   ( کلبه ) را که در آستانه ی فرو ریختن است و نشاط و روشنی از آن رخت بر بسته است ، نجات می دهد . کشت همسایه ، کشور مجاور ایران ، شوروی سابق ، می تواند باشد که شاعر در مقایسه با جامعه ی ستم زده ، عقب نگاه داشته شده و محروم ( خشک سالی ) ایران ، آن را آباد و پیشرفته می بیند . ساحل نزدیک ، ایران است و شاعر مردم این جامعه را به اعتبار قحطی زدگی و خشک سالی  سوگوار می بیند چون مردم در هنگام خشک سالیف می گریستند و به خواندن نماز باران می پرداختند .  از نظر محتوا بیانگر جامعه کشاورزی عقب مانده ای است که استثمار شده و با این حال جهان آن سوی مرزها و کشتگاه همسایگان بارور و شاداب است لیکن کشتکار ایرانی محکوم به درماندگی است .

ساحل نزدیک ، می تواند جغرافیای عینی و زیستگاه شاعر هم باشد .

کومه ی تاریک ، مجاز جز به کل می تواند باشد . شاعر کومه ی خود ( مردم جامعه ) را بی شور و نشاط می بیند . آن قدر بر این کومه ( جامعه ) باران ( سرسبزی و شور و نشاط ) نباریده است که دیوار ساخته از نی آن ( مردم جامعه ) از خشکی ترک  بر می دارند و         می شکنند . مردم از شدت محیط  دردزا  و استبداد تحت فشار قرار می گیرند و با فریادی بلند جدایی و فنا شدن یاران را بیان می کنند .

تصویری که شاعر از اتاق ( جامعه ) خود ترسیم می کند  ، تنهایی ، نارضایتی ، غربت او و همه ی جویندگان آزادی و آزادگی  است ، که از محیط خویش به دست می دهد . شاعر برای نشان دادن خفقان و موقعیت نا مناسب عصر خود فریاد اعتراضش را با صدای ترکیدن  نی های  کلبه ، مطرح می کند . نِیِ دیواره ی کومه نیما تلنگری به ذهن آدمی می زند و شکایت نیِ مولوی را فرایاد می آورد.

قاصد روزان ابری ( داروگ ) ؛ در باور مردم شمال ، وقتی قورباغه ی درختی می خواند ، نشانه ی آمدن باران است . نماد داروگ می تواند هر کسی باشد که مژده ی انقلاب و دگرگونی را به نیما( شاعر )      می دهد . اگر این شعر را نوعی واگویه ی درونی بدانیم ، نیما خود می تواند داروگ باشد ؛ و این گفتگو در درون شاعر رخ داده است .

نیما هیچ گاه در برابر ظلم مسلط بر جامعه و محیط خویش به یاس و نومیدی تن در نداده و در نهایت با امیدواری و روشن بینی  بدین نکته ایمان دارد که سرانجام ظلم و اختناق رفتنی و صبح و آزادی ، آمدنی است و با نور گرم و حیات بخش خویش ، ساکنان « این میهمان خانه ی مهمان کُشِ روزش تاریک » را روشنی و رهایی می بخشد .

فهرست منابع و مآخذ :

1- از صبا تا نیما ، یحیی آرین پور ، انتشارات فرانکلین ، چاپ اول ، تهران ، 1350

2- شعر بی دروغ شعر بی نقاب ، عبدالحسین زرین کوب ، تهران ، جاویدان ، 1356

3- صور خیال ، محمد رضا شفیعی کدکنی ، آگاه ، تهران ، چاپ سوم ، 1365

4- موسیقی شعر ، محمد رضا شفیعی کدکنی ، آگاه ، تهران ، 1368

5- شعر نو از آغاز تا امروز ، محمد حقوقی ، ناشر یوشیج ، 1369

6- چشمه ی روشن ، غلامحسین یوسفی ، تهران ، انتشارات علمی ، چاپ پنجم ، 1373

7- دیداری با اهل قلم ، غلامحسین یوسفی ، تهران ، انتشارات علمی ، چاپ چهارم ، 1373

8- نقد و بررسی نیما یوشیج ، عبدالعلی دستغیب ، انتشارات پازند ، چاپ سوم

9- مجموعه اشعار نیما ، زندگی و آثار او ، ابوالقاسم جنتی عطایی ، بنگاه مطبوعاتی صفیعلیشاه

10- شعر فارسی از مشروطیت تا امروز ، جعفر موید شیرازی ، مرکز نشر سپهر ، 135۷                   

۱۱- زبان فارسی در شعر امروز ، علی حصوری ، طهوری ، 1347

 12- تاریخ تحلیلی شعر نو ، شمس لنگرودی ، قطره ، تهران ، اول ، 1377

13- از نیما تا بعد ، مجید روشنگر ، مروارید ، تهران ، ششم ، 1369

14- راهیان شعر امروز ( 2و3 )، داریوش شاهین ، مدبر ، تهران ، اول ، 1369

15- ادبیات تطبیقی ، محمد غنیمی هلال ، امیر کبیر ، تهران ، اول ، 1373

16- انسان در شعر معاصر ، محمد مختاری ، توس ، تهران ، اول ، 1371

  17-  ادبیات فارسی ( 2 )، دفتر تالیف کتاب های درسی ، شرکت نشر کتاب های درسی ایران ، 1385

 

(3)

 

«نقد شعر "باغ من" اثر اخوان ثالث»

 

از نظر شکل ظاهری :

قالب : نیمایی ( آزاد )

واژه های قافیه :  « نمناک و عمناک » – « بها و راهگذار » –  « نمی تابد و نمی روید »

وزن :  رمل = فاعلاتن

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش = فاعِلاتُن / فاعِلاتُن / فاعِلاتُن / فََع

آ- | سu | ما- | نش -  / را-  | گu  | رف - | تِu  = - / تن- | گ u | در- |  آ-  / غوش-

در رکن سوم ، هجای آخر( تِ ) از اختیارات زبانی ( یلند تلفظ کردن مصوت های کوتاه ) استفاده       کرده است .

در رکن آخر از اختیارات وزنی : (هجای پایان مصرع چه کوتاه باشد چه کشیده  همیشه بلند است) استفاده کرده است .

ابر با آن پوستین سرد نمناکش : فاعلاتن / فاعلاتن / فاعلاتن / فَع

در رکن دوم ، هجای آخر( نِ ) از اختیارات زبانی ( یلند تلفظ کردن مصوت های کوتاه ) استفاده        کرده است .

باغ بی برگی : فاعلاتن / فَع

روز و شب تنهاست : فاعلاتن / فَع

در رکن آخر از اختیارات وزنی : (هجای پایان مصرع چه کوتاه باشد چه کشیده  همیشه بلند است) استفاده کرده است .

الفاظ : دلالت بر محیط خفقان زده و استبداد موجود در جامعه ی عصر و زمان شاعر دارد .

واژه های کلیدی شعر « باغ من » ، « آسمان ، ابر ، بی برگی ، باغ نومیدان ، پوستین سرد ، تابوت پست خاک ، شولای عریانی ، باغ بی برگی و اسب یال افشان زرد » است که جملگی فضای غم و اندوه و خفقان و استبداد پهلوی را بیان می کند و با یک پارادکس زیبا « شولای عریانی » فقر و محرومیت مردم را گوش زد می کند .

ابری بودن آسمان : غم آلود بودن فضای زندگی جامعه ی زمان شاعر

در عبارت : « آسمانش را گرفته تنگ در آغوش / ابر ؛ با آن پوستین سرد نمناکش / باغ بی برگی »

گرایش زبانی مربوط به شعر قدیم فارسی ( جهش یا پرش ضمیر) مشاهده می شود که ضمیر پیوسته ی ( ش ) در آسمانش در جای خویش نیامده و مرجع آن باغ ، می باشد .

 

باغ : استعاره از زندگی شاعر و از دید سیاسی استعاره از جامعه و ایران

ور جز اینش جامه ای باید : ضمیر پیوسته ی ( ش ) در اینش حرف اضافه است به معنی برای

روز و شب : تضاد و طباق

سکوت پاک : حسامیزی

سکوت پاک غمناک : واج آرایی صامت « ک » و بیان کننده ی فقر و محرومیت سرزمین ایران

باد و باران : مراعات النظیر و تناسب

باغبان و رهگذر : حامی ، کسانی که به دیگران توجه کنند .

چشم در راه بودن : کنایه از منتظر بودن

بروید و نروید : تضاد و جناس ناقص افزایشی

خواهد و نمی خواهد : تضاد

سر به گردون ساییدن : کنایه ی اغراق آمیز از باندی و رفعت و والا مقامی

اسب یال افشان زرد : برگ های زرد رنگ درختان

از نظر شکل ذهنی :

شاعر استبداد موجود در جامعه را در قالب تصویرهای کوچک جای داده است ، همانند :

باغ : نماد کشور ایران ، جامعه و شاعر

ابر آسمان را در آغوش گرفته : کنایه از ابری بودن آسمان و از دید سیاسی کنایه از اختناق و استبداد موجود در جامعه

پوستین سرد : پارادکس یا متناقض نما

باغ بی برگی : نماد فقر و محرومیت مردم ایران و فضای اختناق و استبداد پهلوی و استعاره از فضای زندگی و کیفیت روحی شاعر

شاعر با ترکیب « شولای عریانی » آرایه ی  متناقض نما ساخته که بیانگر فقر و محرومیت مردم سرزمین ایران است .

برگردان مصرع « بافته بس شعله ی زر تار پودش باد » به صورت امروزی و معیار چنین است : « باد تار و پودش را به شعله ی زر بافته »

شعله ی زر تار پود : استعاره از برگ های زرد رنگ باغ  و تارهای زرد و سرخ به کار رفته در تار و پود لباس

 تار و پود : کنایه از تمام وجود

چشم در راه بودن : کنایه از منتظر بودن

بهار : نماد آزادی و رهایی و شکوفایی اندیشه است .

میوه های سر به گردون سای : استعاره از اندیشمندان ، افراد برجسته و شخصیت های بزرگ و افکار و اندیشه های بلند

عبارت : « باغ پاییزی داستان از میوه های سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک » بیانگر فضای سکوت و سلب شدن آزادی بیان و مرگ اندیشمندانی است که روزگاری مایه افتخار ملت ایران بودند ولی اکنون سر در نقاب خاک کشیدند .

از نظر محتوا و درون مایه :

زمان سُرایِش شعر سال ( 1335 ) دوران استبداد و اختناق حکومت پهلوی است . شاعر گذشته از توصیف پاییز ، به توصیف سرزمین خود – ایران – پرداخته است . اخوان در آغاز توصیف باغ   می گوید : آسمانِ آن را ابر،  با پوستین نازک و نمناک خویش در بر گرفته است . هر چند        می توان   ( ش ) ضمیر متصل به آسمان را به ابر،  بر گرداند ولی به دلیل توصیف باغ ، رواست که این ضمیر، به باغ برگردد . این باغ که هم ایران است ، هم خود شاعر و هم پاییز ، بی برگ است و خاموش و تنها .

در این باغ سازی که نواخته می شود ساز باران است . ( باران در این باغ ضرب می گیرد و با نواختن بر زمین و شاخه ها و گیاهان موسیقی می آفریند ) سرود و نغمه ای که در این باغ ( ایران )وجود دارد، جز صدای وزش باد نیست و پیراهنی که بر تن باغ ( شاعر ) است برهنگی است . که بیانگر محرومیت و فقر شاعر و سرزمین ایران است .

اخوان می گوید : اگر برای این باغ جز این – عریانی – جامه ای باشد ، باد تباهی با تارهای زرد و سرخ ( استعاره از چهره ی زرد و اشک خونین ) بافته است . ( پیراهن این باغ یا برگ ها و شاخه های آن زر تار – از تارهای طلایی – است . ) و می تواند اشاره ای به زردی برگ های درختان در پاییز داشته باشد.

شاعر در بخش بعد می گوید : در این باغ چیزی بروید یا نروید – در هر جا – فرقی نمی کند . وقتی باغبان و رهگذری ( حامی ) از این باغ نمی گذرد ، رستن یا نرستن ( فرصت ابراز وجود )، تفاوتی ندارد وکسی به فکر او نیست و کسی به زیبایی اندیشه اش  توجهی نمی کند که بیانگر اوج ناامیدی شاعر و مردم ایران است  . این باغ نومیدان منتظر بهار نیست ( منِ ناامید = شاعر ، منتظر نیستم که گلستان اندیشه ام شکوفا شود ) . اگر باغ را ایران بدانیم ، شاعر از آمدن بهار( آزادی ) در این سرزمین مایوس است . با این همه ، هر چند این باغ ، باغبان و رهگذر ندارد و پاییز زده است ، چه کسی می تواند بگوید و ادعا کند که این باغ ( کشور ایران و پایان عمر و آرزوها ) زیبا نیست ؟

این باغ – ایران و پاییز – هر چند گرما ندارد و نشاطی در آن نیست اما زیباست ؛ چرا که داستان از میوه هایی ( چهره های بزرگ ) دارد که روزی سر بر اوج آسمان می ساییدند و امروز در زیر خاک خفته اند . ( چهره ها و شخصیت های بزرگ ایران که روزگاری در این سرزمین درخشیدند ، حماسه آفریدند ، افتخار و عظمت به وجود آوردند و اینک در خاک خفته اند و به دیار باقی شتافتند .

شاعر در آخرین تصویر با یک متناقض نما ( پارادکس ) ، باغ بی برگی را دارای خنده ای می داند که خون رنگ و اشک آمیز است و پادشاه فصل ها ، پاییز، سوار بر اسب یال افشان زرد   ( اشاره به رنگ زرد برگ ها در پاییز ) در آن می خرامد و گام می زند . ( مردم ایران با دلی پرخون وسرشار ازکینه و انتقام  در فضای استبداد و خفقان عصر پهلوی ،  دست از تلاش و کوشش برنمی دارند و به زندگی روزمره شان به امید دست یابی به  آزادی ادامه می دهند .

 

 

 

                                              فهرست منابع و مآخذ :

1- شعر مهدی اخوان ثالث از آغاز تا امروز ، محمد حقوقی ، انتشارات نگاه ، تهران ، 1370

2- یاد نامه ی مهدی اخوان ثالث ، محمد قاسم زاده ، بزرگمهر ، چاپ اول ، تهران ، 1370

3- بدرودی با مهدی اخوان ثالث ، دفتر های زمانه ، چاپ اول ، تهران ، 1370

4- آواز چگور ( زندگی و شعر اخوان ) ، محمد رضا آملی ، نشر ثالث ، تهران ، 1377

5- - صور خیال ، محمد رضا شفیعی کدکنی ، آگاه ، تهران ، چاپ سوم ، 1365

6- موسیقی شعر ، محمد رضا شفیعی کدکنی ، آگاه ، تهران ، 1368

7- شعر نو از آغاز تا امروز ، محمد حقوقی ، ناشر یوشیج ، 1369

8- چشمه ی روشن ، غلامحسین یوسفی ، تهران ، انتشارات علمی ، چاپ پنجم ، 1373

9 – طلا در مس ، رضا براهنی ،کتاب زمان ، جلد دوم ، چاپ سوم ، 1358

10- زبان فارسی در شعر امروز ، علی حصوری ، طهوری ، 1347

11- صور و اسباب در شعر امروز ایران ، اسماعیل نوری علاء ، کتاب زمان ، ج دوم ، 1358

 13- تاریخ تحلیلی شعر نو ، شمس لنگرودی ، قطره ، تهران ، اول ، 1377

14- از نیما تا بعد ، مجید روشنگر ، مروارید ، تهران ، ششم ، 1369

15- راهیان شعر امروز ( 2و3 )، داریوش شاهین ، مدبر ، تهران ، اول ، 1369

16- ادبیات فارسی ( 2 )، دفتر تالیف کتاب های درسی ، شرکت نشر کتاب های درسی ایران ، 1385

 

(4)

 

« نقد شعر "سفر به خیر" دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی »

 

از نظر شکل ظاهری:

قالب شعر : نیمایی ( آزاد )

واژه های قافیه : « شتابان و بیابان و باران » و « پایم و سرایم »

واژه های « خدا را و ما را » می توان ذو قافیتین نامید که حرف ( را ) ی اولی حرف اضافه و  ( را ) ی دومی نشنانه ی مفعول است که با هم جناس تام نیز دارند و جزو قافیه ی اصلی به شمار می روند . واژه های « خدا و ما » قافیه ی دیگر هستند .

شفیعی کدکنی نه مانند بعضی از شاعران معاصر به قافیه بی اعتناست ، و نه مانند بعضی دیگر سخت شیفته ی صف آرایی آن . او قافیه را برای نیرومند ساختن معنی ، پیوند دادن معانی ،     « ایجاد وزن در وزن » به کار می گیرد . برای او فقط قافیه از شباهت آهنگ ها ساخته نمی شود ؛ گاه از قافیه های معنوی سود      می جوید .( اینک / با رود خانه / با سحر / با ابر / آوازمی خوانم برای تو/ . گاه در خور نیاز، قافیه های میانی دارد که اغلب ایجاد وزن در وزن می کنند .( و آن روشنان آسمانی را نثار این حصار     بی طراوت کرد . )

وزن در شعر کدکنی :

وزن های کدکنی بیشتر نرم اند و در خور روایت و حدیث نفس و گلایه و ندایی نه با خشم یا سلطه ، بلکه با مهربانی و همدردی . گاه وزن سخت درخور معنی . وزن های او نه چندان محدودند که ملال بیاورند و نه چندان متنوع که او را در میدان خود آزمایی و مهارت فروشی ببینیم ، و بیشتر وزن هایی هستند که سخن ساده و بی تکلف را می شایند .

وزن در شعر شفیعی موجب نمی شود که او در تنگنا بماند و ترتیب کلام را در هم بریزد . در بسیاری از شعرهایش ترتیب کلام چندان به نثر یا سخن ساده نزدیک است که گویی شعرهایش را سخت آسان سروده است ؛ به بیانی دیگر سهل و ممتنع .

وزن شعر « سفر به خیر » : رمل مخبون مکفوف =  فََعَلاتُ فاعِلاتُن است .

به کجا چنین شتابان = ب u | ک u  | جا - | چ  u /نی- | ش u | تا- | بان- |

گون از نسیم پرسید = گ u | و u | نز- | ن u / سی- | م u | پر- | سید- |

دل من گرفته ز این جا = د u | ل u | من- | گ u / رف- | تِ u | زی- | جا- |

شاعر در مصراع دوم از دو اختیارزبانی و وزنی استفاده کرده است

1-  در هجای سوم از اختیارات زبانی ( امکان حذف همزه ) 2- در هجای آخر از اختیار وزنی         ( بلند بودن هجای پایان مصرع )

همچنین در مصرع آخر ، هجای هفتم از اختیارات زبانی ( امکان حذف همزه ) بهره جسته است

الفاظ : واژه های کلیدی این شعر عبارتند از : « گون ، نسیم ، غبار ، بیابان ، کویر وحشت ، شکوفه ها و باران » شاعر ماده هایی را که برای ترکیب زبان فنی ، زیبا و شکوهمند این شعر در هم سرشته است ، کلمه های جاندار کهن ، کلمه های جاری اهل خراسان و کلمه های امروز است . از بین واژه های فوق بسامد واژه ی  « باران » در شعر کدکنی بیش از همه می باشد .

واژه های « غبار ، بیابان ، کویر وحشت » بیانگر محیط خفقان و استبداد موجود در جامعه ی زمان شاعر است که با بهره مندی از اندیشه و دریافت ها و پدیده های زیبای جهان شاعرانه ی خود را به صورتی دلکش و پر تاثیر عرضه کرده است .

واژه های « شکوفه و باران » بیانگر انسان های حق طلب و آزاده ای که خود و جامعه خویش را از بند ظلم وستم و استبداد نجات داده اند و در پی جامعه ی عاری از ظلم و بیداد هستند .

حرف « و » در مصرع « تو و دوستی خدا را : « و » سوگند است و به معنی تو را به خداوند سوگند         می دهم . و حرف ( را ) حرف اضافه است .

از نظر شکل ذهنی :

کدکنی در شعر « گون و نسیم » انسان و طبیعت را از هم جدا ندانسته ، صفاتشان همگون است . جامه ی طبیعت بر قامت انسان و جامه ی انسان بر پیکر طبیعت می زیبد . وی از این آمیختگی تنها قصد تشبیه و استعاره ندارد . خوش زبان تهی مایه نیست که شعرش را با تشبیه و استعاره های ساخته از طبیعت ، به سخن موزون و مقفی تبدیل کند . قصد او آشتی انسان و طبیعت است ، و از این آشتی بازگشت انسان را           می خواهد به زمانی که از خاک می زیست ، بر خاک می زیست ، با خاک می زیست . بازگشت به زمانی که سوداگری و فریب نیاز او نبود .

آیینه ی دل کدکنی چنان پاک است که آه بر نیامده ی ناروادیدگان و غبار تازندگی نارواکاران بیدرنگ آن را تار می کند . چشمان او بر واقعه های زمانه باز است و سخت متأثر از آنها . مردم را دوست دارد و آرمانهاشان را و هماواز آنهاست و ترجمان احساسها و اندیشه هاشان . بازگویی این تأثرات در « شعر اجتماعی » جلوه گر می شود که شعر کدکنی در این ردیف جای می گیرد . زبان در این گونه شعرها زبان مه آلود و از سایه به روشن و از روشن به سایه گریزِ حافظ را به یاد می آورد که رندانه می تازد ، رندانه : « چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ، / به شکوفه ها به باران /

گون : نماد انسان گرفتار ، زندانی ، اسیر ،ساکن ، دربند که قدرت دو توان تحرک یا هجرت و تحول را از او گرفته باشند .است .

نسیم : نماد انسان آزاده ، پویا ، مهاجر و متحول و نشانگر انسانی است که در پی تحول و دگرگونی است و پیام آور آزادی است .

واژه های « گون و نسیم » آرایه ی تشخیص دارند .

دل گرفتن : کنایه از خسته و ملول و آزرده بودن

بیابان : استعاره از جامعه ی استبدادزده

بسته بودن پا : کنایه از اسارت و گرفتاری است .

در مصرع « به هر آن کجا که باشد ، به جز این سَرا ، سَرایم »: « سرای » اولی بیابان یا همان جامعه ی استبدادزده است و « سرای » دومی ، خانه و جامعه ی شاعر است .

کویر وحشت : نماد ایران و جامعه ی خفقان زده عصر شاعر است .

شکوفه ها و باران : نماد انسان های آزاده و حق طلب که مردم را به رهایی و نجات از دست دشمن دعوت می کنند .

 از نظر محتوا :

شفیعی کدکنی از طبیعت سرشار است ، افسون زده ی طبیعت است . آگاه یا ناآگاه طبیعت را در برابر مدنیت گزیده است ، مدنیتی که ریشه در شهر دارد و برگ و بارش دروغ و ریاست ، ناکامی و بیداد است ، و چرا که باید چنین باشد ؟ ابر و باران و گل های ساده روستایی با فیضی از جویباران ، اینها چنان در شعرش جاری است که گویی شاعر فردیت خود را در جامعه ی پاک آنها کمال می بخشد . از فرزندان طبیعت بیش از همه به باران ( به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را ) گرایش دارد . باران پیغامبرِ این مؤمن به مذهبِ طبیعت است . او حتی دیوانش را به باران پیشکش می کند : ( باران / چندان زلال شعر تو امشب / کاینک / به هر چه عشق و ترانه ست / دیوان خویش را / به تو تقدیم می کنم ) .

کدکنی ، روستایی زاده ی روستاشناس در غوغای شهر پریشان است . شهر وسوسه ای دارد از دشمنی و دروغ . او گوش بر این وسوسه می بندد . از شهر نمی گریزد ، اما غریب است و آرزوی گریز دارد .هر جا که این غربت او را می آزارد ، هر جا که این غربت به او طعنه ی همرنگی جماعت می زند ، او تصویری از پاکی روستا را ، همچون دشنام یا سپر ، پیش رو   می گیرد . او روستا را مظهر پاکی و سادگی و درستی    می داند . پیامش این است که در شهر یا روستا ، در فرادستی یا فرودستی روستایی باش ؛ یعنی ، زاده ی طبیعت باش و پاک نهاد و پاک کردار .

شعر « سفر به خیر » رنگ اجتماعی دارد و اوضاع جامعه ی ایران در دهه های چهل و پنجاه به صورت تصویر ها ، رمزها ، کنایه ها و ایماها منعکس شده است . کسی که از آن احوال با خبر و نیز با طرز تعبیر شعر امروز و اشارت پوشیده و تعبیرات آن آشنا باشد این خصیصه را تشخیص خواهد داد .

دکتر شفیعی کدکنی بی آن که لاف تعهد بزند از متعهد ترین شاعران معاصر ماست آیینه ی دل او چنان پاک است که آه بر نیامده ی ناروا دیدگان و غبار تار زندگی نارواکاران ، بیدرنگ آن را تار می کند .

در شعر « سفر به خیر » ،  گون = ( انسان اسیر و گرفتار ) پیوسته در پی آزادی و رهایی خویش و سرزمین خویش از بند ظلم و استبداد است ، ولی با زندانی شدن و اسیر گردیدن ، قدرت حرکت و مبارزه را از دست داده است .

در این شعر افراد در بند از نسیم  می خواهند که از سکون و اسارت نجات یابند ؛ پیامشان را به دوستان و آزادگان برسانند و طلب آزادی می کنند .

 

 

فهرست منابع و مآخذ :

1- سفر نامه ی باران ( نقد و تحلیل اشعار کدکنی ) ، حبیب الله عباسی ، نشر روزگار ، ، تهران ، 1378

2- از زبان صبح ( شرح حال و نقد آثار ) ، مهدی برهانی ، پاژنگ ، تهران ، 1378

3- صور خیال ، محمد رضا شفیعی کدکنی ، آگاه ، تهران ، چاپ سوم ، 1365

4- موسیقی شعر ، محمد رضا شفیعی کدکنی ، آگاه ، تهران ، 1368

5- شعر نو از آغاز تا امروز ، محمد حقوقی ، ناشر یوشیج ، 1369

6- چشمه ی روشن ، غلامحسین یوسفی ، تهران ، انتشارات علمی ، چاپ پنجم ، 1373

7- زبان فارسی در شعر امروز ، علی حصوری ، طهوری ، 1347

8- صور و اسباب در شعر امروز ایران ، اسماعیل نوری علاء ، کتاب زمان ، ج دوم ، 1358

9- طلا در مس ، رضا براهنی ،کتاب زمان ، جلد دوم ، چاپ سوم ، 1358

10- تاریخ تحلیلی شعر نو ، شمس لنگرودی ، قطره ، تهران ، اول ، 1377

11- از نیما تا بعد ، مجید روشنگر ، مروارید ، تهران ، ششم ، 1369

12- راهیان شعر امروز ( 2و3 )، داریوش شاهین ، مدبر ، تهران ، اول ، 1369

13- ادبیات فارسی ( 2 )، دفتر تالیف کتاب های درسی ، شرکت نشر کتاب های درسی ایران ، 1385