حل خود آزمايي زبان فارسي3تجربي(قسمت2)
خودآزمايي درس هفتم (نگارش تشريحي) ص 57 3- اگر گوينده و نويسنده به صحت مطلبي اطمينان نداشته باشند … نبايد آن را بيان كنند . ← در كتاب فعل با نهاد مطابقت ندارد . q جمله نياز به ويرايش نداشت . ← فعل با نهاد مطابقت دارد .(هردو مفرد است ) q درصورتي كه گفتارمان با رفتارمان مطابقت نداشته باشد ، اعتماد مردم را ازدست مي دهيم . ←درجمله اول فعل با نهاد مطابقت ندارد . q اين مسئله در شوراي دبيرستان مطرح شدو مورد بررسي قرار گرفت ← (شد ، بدون قرينه حذف شده است ) q جمله نياز به ويرايش ندارد. - بامدادان : زمان// شادان : قيد// كندوان : مكان سپاهان : مكان // پاييزان : زمان// گياهان ، و سواران و مردان : «ان» علامت جمع است . فعاليت 1 ، ص 58
فعاليت 2 ،ص 61 پخت : او را پختند. (آماده كردند ) // از گرما پختم. ( خيلي گرمم شد) او خيال تازه اي پخت .( او فكر تازه اي در سر پروراند ) // ميوه پخت .( رسيد ) او در اين كار كاملاً پخته شده است .( تجربه كسب كرده است )// مادر غذا را پخت .( طبخ كرد) اوچنان هوسي در دل پخت . ( ميل به هوس را به دل راه داد.) دوخت : چشم به دردوخت .(خيره شد)// دهانش را دوختند .(بستند) خودش بريد ودوخت .( مطابق ميل كاري انجام داد )// لباس را دوخت ( به هم وصل كرد او را با تير به درخت دوخت.(چسبانيد) فعاليت 3 ، ص 62
خودآزمايي ، درس هشتم (گروه فعلي) ، ص 6 41- علي ، دوستم را با اتوبوس به ييلاق بْرد و يك هفته او را در آن جا گذاشت . - سال گذشته كه دوستان او را به كوهنوردي برده بودند، سنگ بزرگي را از كوه غلتاندند و به درّه انداختند. 2-
خوردن: - خورد: او غذا خورد . 3 جزئي مفعولي - برخورد : ما در راه به هم برخورديم . ← 3 جزئي متممي - فروخورد : او خشم خود را فرو خورد . ← 3 جزئي مفعو لي داشتن : - داشت: من چند كتاب داشتم . ← 3 جزئي مفعولي - برداشت: او كتاب را برداشت . ← 3 جزئي مفعولي - واداشت : او مرا به اين كار واداشت . ( وادار كرد ) ← 4 جزئي مفعولي ، متممي - بازداشت : او مرا از اين كار بازداشت (منع كرد). ← 4 جزئي مفعولي ، متممي چيدن : چيد: او ميوه ها را از درخت چيد. ← 3 جزئي مفعولي - برچيد: دست فروش بساطش را برچيد.(جمع كرد) ← 3 جزئي مفعولي گشتن : - گشت : او تمام خيابان راگشت . ← 3 جزئي مفعولي - برگشت : او ديروز ازمسافرت برگشت. (آمد) ← 2 جزئي آشفتن : - آشفت : پدر ازحركات او آشفت . ( غضبناك شد) ← 3 جزئي - برآشفت : او از سخنان من برآشفت. (غضبناك شد) ← 3 جزئي بستن : - بست : در اتاق را بست . ← 3 جزئي مفعولي - بربست : او بار خود را بربست . 3←جزئي مفعولي - فروبست : اوچشمش را فروبست . ←3 جزئي مفعولي رسيدن : - رسيد : فريده به خانه رسيد . ← 2 جزئي - فرارسيد : فصل زمستان فرارسيد. ← 2 جزئي - در رسيد: يكدفعه او دررسيد . (آمد) ← 2 جزئي گرفتن : - گرفت : او هديه را ازمن گرفت . (پذيرفت ) ← 4 جزئي مفعولي متممي - برگرفت : كلاغ پنير را برگرفت و رفت. (برداشت) ← 3 جزئي مفعولي - او مطلب را از كتاب گلستان برگرفت . (اقتباس كرد) ← 4 جزئي مفعولي - متممي - درگرفت : جنگ درگرفت . (آغازشد) ← 2 جزئي - فراگرفت : زهرا درس رااز معلّم فراگرفت .( آموخت ) ← 4 جزئي مفعولي - متممي - آب همه جا را فراگرفت . (احاطه كرد ) ← 3 جزئي مفعولي - فروگرفت : اورا فروگرفتند. (بازداشت كردند) ← 3 جزئي مفعولي باز گرفت : كودك را از شير باز گرفت . ← 4 جزئي مفعولي - متممي - واگرفت : او بيماري را از او واگرفت . ← 4 جزئي مفعولي – متممي در گرفت : ناگهان باران شديدي در گرفت . ( شروع شد ) ← 2 جزئي بردن : - برد: فريبا بچه را به مدرسه برد. ← 3 جزئي مفعولي - فروبرد: او سرش را در آب فرو برد. ← 4 جزئي مفعولي ، متممي ريختن : - ريخت : آب بر زمين ريخت . ← 2 جزئي - فرو ريخت : باران از آسمان فرو ريخت . ← 2 جزئي گرداندن : - گرداند: باران هوا را سرد گرداند. ← 4 جزئي مفعولي ، مسندي - برگرداند: او كتاب را برگرداند. ← 3 جزئي مفعولي- بازگرداند: او هديه را بازگرداند.( پس داد) ← 3 جزئي مفعولي خواندن : - خواند: او كتاب را خواند . ← 3 جزئي مفعولي - فراخواند : مدير دانش آموز را فراخواند. ( احضار كرد ) ←3 جزئي مفعولي - فروخواند : او سخن را به گوشش فرو خواند .( بدو فهماند ) ← 4 جزئي مفعولي - متممي دادن : داد : مادر بچه را غذا داد. ←4 جزئي دومفعولي - مادر غذا را به بچه داد . ← 4 جزئي مفعولي ـ متممي - فروداد: اولقمه را فروداد . ← 3 جزئي مفعولي غلتيدن : - غلتيد : سنگ از كوه غلتيد.( افتاد) ← 2 جزئي - فرو غلتيد : سنگي از كوه فرو غلتيد. (به پايين افتاد) ← 2 جزئي كشيدن : -كشيد : او دستم را كشيد . ←3 جزئي مفعولي -دركشيد : طناب را دركشيد . ( پايين كشيد) ← 2 جزئي مفعولي / او دم در كشيد ( سكوت كرد ) ← 2 جزئي - بركشيد : او خود را بركشيد . ( ترقي داد) ← 3 جزئي مفعولي اوسطل را از چاه بركشيد. ( بيرون كشيد ) ←3 جزئي مفعولي - فرو كشيد : او را از بالاي ديوار فروكشيد . ←3 جزئي مفعولي ماندن : - ماند : فاطمه در خانه ماند . ← 2 جزئي - فروماند : ماه از جمال محمد( ص ) فروماند . ( متحير شد ) ←3 جزئي متممي - درماند : خسرو از جواب دادن درماند . (عاجز شد) ← 3 جزئي متممي - بازماند : او از ادامه راه باز ماند . ( خسته شد ، عقب افتاد ، عقب ماند ) ←3 جزئي متممي خواستن : - خواست : علي از من كتاب خواست . ←3 جزئي مفعولي - درخواست و باز خواست : در زبان معيار به صورت فعل پيشوندي كاربرد ندارد و معمولاً در معني مصدري به كار مي رود . درخواست او مثل درخواست او منطقي نبود . 3- استجاري ( اجاره اي ) احسنت مسح خود آزمايي درس نهم (زندگي نامه نويسي) ، ص 72 2- بيان غير مستقيم به شيوه ي داستاني يا رمان گونه بااستفاده از گونه ي ادبي 3- چون بن مضارع همه ي اين فعل ها يك تكواژ آزاد است . آموختن : آموز/ آويختن : آويز/ افزودن : افزا/ آلودن : آلا/ بخشيدن : بخش / پرداختن : پرداز / پيوستن : پيوند / سپردن : الف )سپر : طي كردن ، ب )سپار: سفارش كردن / فروختن : فروش / گفتن : گو / دويدن : دو فعاليت درس دهم (جمله ي ساده واجزاي آن ) ص 76 من اين مطلب را از او آموختم . ( ياد گرفتم) ←4 جزئي مفعولي متممي آموختن من اين مطلب را به او آموختم . (ياد دادم ) ← 4 جزئي مفعولي متممي من مطلب را آموختم .( درك كردم) ← 3 جزئي مفعولي گرفتن :
خود آزمايي درس دهم ص83 1- الف )
ب ) كودك مي گريد او نامه را مي فرستد نهاد گزاره نهاد گزاره گروه اسمي گروه فعلي گروه اسمي گروه اسمي گروه فعلي كودك مي گريد مفعول فعل او نامه را مي فرستد توضيح : با استناد به «دستور زبان فارسي 1» تاليف دكتر وحيديان با همكاري غلامرضا عمراني ( صفحه 16) مصدر ( فرستادن ) سه جزئي گذرا به مفعول محسوب شده است .
او از تاريكي مي ترسد آنها او را سهراب مي نامند نهاد گزاره نهاد گزاره گروه اسمي// گروه اسمي // گروه فعلي گروه اسمي // گروه اسمي // گروه اسمي //گروه فعلي او (متمم) (فعل) (مفعول) (مسند) (فعل) ازتاريكي مي ترسد آنها اورا سهراب مي نامند
پ) «گريستن »و «ترسيدن» مجهول نمي شوند زيرا گذرا به مفعول نيستند . فرستادن : نامه فرستاده مي شود. ناميدن : او سهراب ناميده مي شود . ت) بله، فعل آن ها را ابتدا با تكواژ سببي «ان» ،گذرا به مفعول مي كنيم و سپس آن ها را مجهول مي سازيم مثل گريستن : گرياندن ، فريده طفل را گرياند / طفل گريانده شد . ترسيدن : فريده بچه را از گربه ترساند. ← بچه ترسانده شد. 2- همه ي جمله ها ، دو جزئي بدون فعل هستند . فعاليت 1 ، ص 85 كلماتي كه با «خوا» آغاز مي شوند با گذشت زمان به تدريج تلفظ آن ها تغيير يافته ، در حالي كه شكل املايي آن ها ثابت مانده است و از جمله نامطابق هاي املايي هستند يعني كه بين گفتار و نوشتار آن ها مطابقت وجود ندارد . در زبان فارسي «و» آنها را «واو معدوله» مي نامند . مثل:: خوار// خواب// خوابيده // خواهر// خواستن خواستار// خواستگار// خوارزم// خواهش// خواهان خوان// خواندن// خوانا // خواننده //خواجه خود آزمايي درس يازدهم ( نامطابق هاي املايي )، ص 87 1- خوازه : طاق نصرت // خوالگير : آشپز// دشخواري : دشواري// خوان : سفره // خواف : نام منطقه اي است 2- سنبل : سمبل// اجتماع : اشتماع// انبساط : امبساط// دست بند : دس بند // منبر : ممبر// ينبوع : يمبوع// سنباده : سمباده// منابع : منابِ فعاليت ص90 1 – روزي عقابي از روي سنگ به هوا برخاست و در طلب طعمه پرو بال خود آراست . 2 – بر راستي بال نظر كرد و چنين گفت : امروز همه ي جهان تحت تصرف ماست . 3 – وقتي در اوج هوا پرواز مي كنم ، اگر ذرّه اي در ته دريا باشد با نگاه تيزبين خود آن را مي بينيم . فعاليت ص2 9 سال اوّل : خير و شر از هفت پيكر نظامي
خود آزمايي درس دوازدهم (بازگرداني و بازنويسي) ص ، 98 1- الف) اگر تو هوشمندي به معني توجه كن زيرا كه ظاهر و لفظ به جاي نمي ماند بلكه معني حقايق معنوي پايدار است . ب) من از روييدن خار بر سر ديوار دانستم كه ناكس با اين بالانشيني ها ( مقام ها ) كس نمي گردد. مصراع دوم : كه ناكس كس نمي گردد بدين بالانشيني ها 1 4 5 6 2 3 پ) اگر همواره خواستار موفقيت هستي راه و رسم بردباري را از مورچه بياموز. ت) دوباره پلك دلم مي پرد اين ، نشانه چيست ؟ شنيده ام كه اين نشانه ي آمدن كسي به مهماني است . مصراع دوم : شنيده ام كه مي آيد كسي به مهماني 1 2 6 3 4 5
فعاليت 1 درس سيزدهم (نظام معنايي زبان ) ص 100 سعيد كتاب را برد .(حمل كرد) سعيد مسابقه را برد .(برنده شد) سعيد خوابش برد .(بيهوش شد) سعيد آبرويش را برد . فعاليت 2، ص 101 تفاوت دومصراع 1. معني بيت: بيت اول وقتي ازخدا شدي(به خدا روي آوردي)همه چيز ازآن تو خواهد شد ( همه چيز به تو روي مي آورد). بيت دوم وقتي ازخدا برگشتي(روي برگرداندي ) همه چيزازتو برمي گردد و به تو پشت مي كند . 2. معني : فعل گشتن درمصراع اول به معني شدن (روي آوردن ) است و در مصراع دوم برگشتن (روي برگرداندن ، دور و جداشدن ) است . 3. آهنگ : در مصراع اول آهنگ، افتان و در مصراع دوم، خيزان است . 4. درنگ : درمصراع اول بين«چيز» و« از» درنگ لازم نيست ولي درمصراع دوم بين «چيز»و «از» درنگ لازم است . 5. تكيه : در مصراع اول تكيه ي فعل «گشت » بر هجاي اول (گشتي) و درمصراع دوم تكيه بر هجاي دوم «تي» است . و در مصرع دوم فعل « گشت » بايد با كشش خوانده شود . فعاليت ، 3ص 102
خود آزمايي درس سيزدهم ، ص 105 1- نزاجا: نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران نهاجا: نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران اتكا: اتحاديه تعاوني هاي كاركنان ارتش اداره تداركات كاركنان ارتش هما: هواپيماي ملي ايران 2- 2- پوش : پوشه ، پوشش، پوشاك ،كف پوش ، روپوش نوش : نوشابه ، خوش نوش ، نوشين / كوش: كوشش ، كوشا ، سخت كوش 3- 3-
4- خوي : عرق / انگبين : عسل / بابزن : سيخ كباب / پزوپزن : غربال / درزي : خياط / چخيدن : ستيزه كردن 5- هوش بري ، يادمان ، گفتمان ، كالبدشناسي ، تورم ، يارانه ، رايانه ، آسيب شناسي ، بسامد 6- سكّو، ملّاي روم ، معلّم، ابهت ، دكّان ، جادّه ، ضالّه ، خاصّيت . |