تکواژ و انواع آن
نکاتي دربارهي «تکواژ» و «واژه» |
*تكواژ: كوچكترين واحد معنايي يا دستوري زبان را ميگويند كه معمولاً از يك يا چند واج يا هجا تشكيل ميشود مثال:آب، باد، جان، گُل و ... که همگي يك تكواژ بامعنا هستند و از يك هجا درست شدند و کلمههاي درخت، گوسفند، زرّافه و ... كه همه يك تكواژ بوده و از چند هجا تشكيل شدند. *اقسام تكواژ 1) تكواژ آزاد: تکواژي است که معنا و مفهوم مستقل دارد و به دو دسته تقسيم ميشود: 1- 1- تكواژ آزاد قاموسي: تكواژي است كه معنا و كاربرد مستقل دارد و يا ميتواند مستقلّاً به عنوان يك واژه در جمله به كار رود. مثال: آدم، راه، دوست، كتاب، داستان، برگ و . . . 1- 2- تكواژ آزاد دستوري: تكواژي است كه به تنهايي، معنا و كاربرد مستقل ندارد و بيشتر ايفاكنندهي نقشهاي دستوري است. مثال: از، با، كه، را، تا، براي، درباره ي، در، بر، و، اگر، اي، يا، نقشنماي اضافهي -ِ و. . .
2) تكواژ وابسته: تکواژي است که معنا و مفهوم مستقل ندارد و هميشه به همراه تكواژهاي ديگر وارد جمله شده و دو نوع است: 2- 1- تكواژ وابستهي اشتقاقي: تكواژي است كه همراه تكواژ ديگر ميآيد و معناي آن را تغيير ميدهد و واژهي جديد ميسازد. مثال : دانش، هنرمند، لالهزار، نمكدان، آسماني، گلستان، ناكام، دانا، زيبا و . . . 2- 2- تكواژ وابستهي تصريفي: تكواژي است كه همراه تكواژ ديگر ميآيد، ولي معناي واژه را تغيير نميدهد و واژهي جديد هم نميسازد. مثال : جوانان، عقابها، اختراعات، مسلمانان، انقلابيون، بزرگ ترين، جزيرهاي، مي نويسند و . . . *اقسام تكواژهاي وابستهي تصريفي: 1- علامتهاي جمع فارسي (ان، ها، ات، جات، ين، ون) مثال: درختان، درختها و . . . 2- علامت يا نشانه ي نكره (ناشناس) (ي) مثال: كوچهاي، مردي، كتابي و . . . 3- پسوندهاي صفت تفضيلي (تر) و صفت عالي (ترين) مثال: زرنگتر، زرنگترين، جوانتر و . . . 4- شناسه هاي فعل ها (ـَ م،ي،ـَ د،يم،يد،ـَند) مثال: خواندم، نوشته بوديم، ميروي و . . . 5- پيشوند (مي) در اوّل فعل هاي ماضي استمراري ومضارع اخباري مثال: ميآمدم، ميخوابم و . . . 6- پيشوند (ب) در اوّل فعل هاي مضارع التزامي و امر مثال: بروم، بنويسم، ببين، بخوان و ... 7- پيشوند (ن) در اوّل فعل هاي منفي و نهي مثال: ننوشتم، نخواندم، نبين، ننشين و . . . *اقسام تكواژهاي وابستهي اشتقاقي: 1) زار: لالهزار، نمكزار، شنزار، گلزار، شورهزار و ... 2) گاه: دادگاه، دانشگاه، درمانگاه، خوابگاه، پالايشگاه، سحرگاه و ... 3) وار/واره: اميدوار، سوگوار، گوشوار، جشنواره، ماهواره، غزلواره و ... 4) ـــِ ش: دانش، كوشش، ورزش، جنبش، رويش، بينش و ... 5) ي: تهراني، نيلوفري، رفتني، خوردني، علمي، فنّي، بقّالي، قصّابي و ... 6) گر: آهنگر، مسگر، كوزهگر، آرايشگر و ... 7) ه: افسرده، ديده، نشانده، خنده، گيره، آويزه، انديشه، ستيزه، زبانه، لبه، دندانه، تيغه، هفته، سفيده، هزاره و ... 8) ان: خندان، نالان، گريان، روان، دوان، گذران، سوزان و ... 9) انه: صبحانه، شكرانه، كودكانه، زنانه، محرمانه، مخفيانه، متأسّفانه، عاقلانه و ... ص1 10) گانه: دوگانه، دهگانه، هفده گانه و ... 11) ـــَ نده: خواننده، نوازنده، گيرنده، سازنده، گوينده، خزنده و ... 12) ا: دانا، بينا، شنوا، گويا، خوانا، پذيرا، روا، جويا و ... 13) گار: خواستگار، آفريدگار، آموزگار، رستگار، ماندگار و ... 14) چي: قهوهچي، گاريچي، معدنچي، درشكهچي، پستچي و ... 15) بان: باغبان، دربان، آسيابان، كشتيبان، پاسبان و ... 16) دان: گلدان، نمكدان، شمعدان، قلمدان و ... 17) ــِ ستان: گلستان، هنرستان، تاکستان، سروستان و ... 18) چه: قاليچه، كتابچه، درياچه، بازارچه و ... 19) ـــَ ك: عروسك، پشمك، اتاقك، طفلك، شهرك، سياهك، زردك، سفيدك و ... 20) مند (اومند): ثروتمند، هنرمند، ارجمند، تنومند، برومند و ... 21) وَر: نامور، پهناور، هنرور، سخنور و ... 22) ناك: نمناك، غمناك، سوزناك، طربناك و ... 23) گين: شرمگين، اندوهگين، غمگين و ... 24) ين/ينه: پشمين، پشمينه، زرّين، زرّينه، رنگين، دروغين، نوين و ... 25) يّه: مجيديّه، جواديّه، مدحيّه، خيريّه، تركيّه و ... 26) يّت: جمعيّت، وضعيّت، شخصيّت، انسانيّت، مسئوليّت، مأموريّت، مالكيّت و ... 27) گري: وحشيگري، موذيگري، ياغيگري و ... 28) ار: رفتار، كردار، گفتار، نوشتار، ساختار، خريدار، گرفتار، مردار، برخوردار و ... 29) بار: دريابار، رودبار، جويبار و ...
*مهم ترين پيشوندهاي اشتقاقي 1) ب/به: بنام، بخرد، بهوش، بجا، بهسرعت، بهدقّت و ... 2) با: باادب، باخرد، باايمان، باهنر، بانشاط و ... 3) بي: بيهنر، بيدرد، بياستعداد، بيسواد و ... 4) نا: نادرست، نامحرم، ناكام، نااميد، نافرمان، ناشناس، نارس، ناتوان، ناياب، ناگوار و ... 5) هم: همدرس، همخانه، همعقيده، همخانواده، همزاد، همچون، همسر، همچنين و ... 7) نَ : نسنجيده، نديده، نفهم و ... 8) در: درحقيقت، درگير، درهم و ... 9) باز: بازداشت، بازخواست، بازديد، بازرس، بازپرس و ... 10) بر: برداشت، برخورد، برانداز، بركنار، برقرار، برچسب و ... 11) فرا: فراگرفتن، فراگير، فراخور، فراهم و ... ص2 *مهم ترين ميانوندهاي اشتقاقي 1) ا: سراسر، پياپي، لبالب، دمادم، بناگوش، سراشيب، سراپا و ... 2) تا: سرتاسر، گوشتاگوش، سرتاپا، كيپتاكيپ و ... 3) در: پيدرپي، پيچدرپيچ، رو در رو و ... 4) و: ديدوبازديد، رفتوآمد، گفتوگو، كشتوکار، خسوخاشاك، آمدوشد و ... 5) ــِ: تختِخواب،رختِخواب و ... *نكاتي مهم دربارهي تكواژها 1. نقش نماي اضافه (ـــِ) بهتنهايي يك تكواژ است: كتابِ تاريخِ ايران را خواندم. 2. اگر نقشنماي اضافه با صامت ميانجي (ي) همراه باشد، با هم يك تكواژ به حساب ميآيند: خانه يِ دوست 3. فعل امر و نهي مفرد و سوم شخص مفرد فعلهاي ماضي بهجز ماضي التزامي كه شناسه درآنها ظاهر نميشود، تكواژ صفرشان، در شمارش، يك تكواژ به حساب ميآيد: پدرم اين موضوع را به من گفت. ( ) 4. واژهي «برايِ» فقط يك تكواژ دارد: برايِ زيارت بارگاه امام رضا(ع) به مشهد مي روم. 5. كليّهي وندها (پيشوندها، ميانوندها و پسوندها)، علامتهاي جمع، شناسهي فعل، علامت ناشناس يا نكره، نشانهي صفت تفضيلي «تر» و نشانهي صفت عالي«ترين» و نقشنماي اضافه جزءِ تكواژهاي وابسته هستند. 6. شناسهي فعلها نيز در شمارش، يك تكواژ محسوب ميشود. 7. كليّهي واجهاي ميانجي (ي، گ، ك، و، د، ج، ا)، هيچگاه تكواژ به حساب نميآيند. 8. سوم شخص مفرد فعل ماضي مستمر، دو تكواژ صفر (تهي) دارد: (داشت مي نوشت ) 9. اگر واژهاي داراي هر دو تكواژ اشتقاقي و تصريفي باشد، ابتدا تكواژ اشتقاقي و سپس تكواژ تصريفي قرار ميگيرد: هنرمندان (هنر: تكواژ آزاد قاموسي+ مند: تكواژ اشتقاقي+ان: تكواژ تصريفي) 10. ضماير شخصي پيوسته ( -َ م، - َت، -َ ش، -ِ مان، -ِ تان، -ِشان) استثنائاً تکواژ آزاد دستوري به شمار ميروند. 10. تكواژ فعلهاي مختلف، در زمانهاي گوناگون به شكلهاي زير است: ماضي استمراري: ميگفتم (مي+گفت+ ــَ م) ماضي نقلي: رفتهاست (رفت+ ه + است + ) ماضي التزامي: شنيده باشد(شنيد + ه + باش+ ـَ د ) ماضي بعيد: خوابيده بودند (خواب +يد + ه + بود+ ـَ ند ) ماضي مستمر: داشتيم مينوشتيم (داشت + يم + مي + نوشت + يم) مضارع ساده: روي (رو+ ـَ د) مضارع التزامي: بنشينيد (ب+ نشين+ يد) مضارع اخباري: مي بينند (مي + بين + ـَ ند ) مضارع مستمر: دارد مي گويد (دار + ـَ د + مي +گو+ي(ميانجي) د) فعل آينده: خواهندآمد (خواه+ ـَ ند+ آمد) فعل امر: بنويس (ب + نويس + ) و فعل مجهول: نوشته شده بود (نوشت+ه+شد+ه+ بود+ ) مصدرها: انداختن (انداخت+ ـَ ن)/ زدن : (زد + ـَ ن) /آفريدن: (آفريد+ ـَ ن) / ايستادن (ايستاد+ ـَ ن) /كشيدن : (كش+يد+ ـَ ن) / آراستن: (آراست + -َ ن) / آراستگي: (آراست+ه+گي) ص3 |
*نكاتي دربارهي واژهها 1. نقشنماي اضافه (ــِ) بهتنهايي يك واژه محسوب ميشود: درِ كلاس باز است. (اين جمله پنج واژه دارد.) 2. اگر نقشنماي اضافه (ــِ) با (ي) ميانجي همراه باشد، با هم يك واژه هستند: خدايِ من است. (چهار واژه دارد.) 3. كليّهي فعلهاي ساده، پيشوندي و مركّب، يك واژه به حساب ميآيند: علي از مدرسه آمد.(چهار واژه) / پدر از سفر بازگشت. (چهار واژه ) / او مشكلات را خوب لمس كرد. (5 واژه ) فعل مركّب فعل ساده فعل پيشوندي 4. پيشوندها، ميانوندها و پسوندها، واژه به حساب نميآيند. 5. هر تكواژ آزاد قاموسي و دستوري،يك واژه است امّا هر واژهاي الزاماً يك تكواژ نيست. 6. سوم شخص مفرد فعلهايي كه شناسهشان ظاهر نمي شود، در شمارش، واژه به حساب نميآيند. 7. شناسهي فعلها (-َ م، ي، -َ د، -ِيم، -ِ يد، -َ ند) و علامتهاي جمع فارسي و عربي (ها، ان، ات، ون، ين) ، واژه محسوب نميشوند. 8. (ي) نكره يا ناشناس ، واژه به حساب نميآيد. 9. تكواژهاي وابستهي اشتقاقي درشمارش، واژه محسوب نميشوند. 10. ضماير شخصي پيوسته ( -َ م، - َت، -َ ش، -ِ مان، -ِ تان، -ِشان) واژهي غيرمستقل به شمار ميروند. |
1) تعريف مهارتي اساسي در پرورش معاني است كه با شناخت درست و استفادهي بجا از آن، توانايي نوشتن بسياري از مطالب را به دست ميآوريم. 2) وظيفه ي مترجم ادبي آن نيست كه مطلب رابجَوَدودردهان خواننده بگذارد. 3) ترجمهي خوب آن است كه هرچه بيشتر از اصل با خود همراه داشته باشد. 4) سبك و سطح نگارش نامههاي دوستانه بايد متناسب با سن و موقع و مقام گيرنده باشد. 5) عدالت اجتماعي، احترام به قانون و توجّه به مسئوليّت، مايهي بقاي جوامع بشري است. 6) بعضي ازنويسندگان در درون خود دنيايي به وجود مي آورند كه ازدنياي برون بسي زيباتر است. 7) با گسترش شعر فارسي در عراق و توجّه نويسندگان و شاعران به علوم و ادبيّات در شعر و نثر تحوّلي پيدا شد. 8) بهاردر آثار ارزشمند خويش، به مسائل اصلي سبك شناسي نثر و نظم فارسي پرداخته است 9) رستم از هيچ كوششي فرو نمي گذارد تا بلكه كار اسفنديار با مسالمت خاتمه پذيرد. 10) در ميان منابع تحقيقي، كتابهاي مرجع جايگاه ويژهاي دارند. 11-اين نوشته ها پر از نكات و لطايف تاريخي، اجتماعي، ديني و ادبي است. 12- اوستا، شاعر دردآشنا، شعرخود را در خدمت اعتقاد خويش قرار داده است. 13- شناخت، جدا كردن ارزنده از بيارزش است. 14) اين طرز تعليم، متأسّفانه از كودكستان و دبستان شروع مي شود وتا دانشگاه ادامه مييابد. 15) در روش آموزش كنوني، توجّه به فهميدن به جاي حفظكردن به صورت شعاري در آمده است. 16) در اين روش به جاي بهرهبرداري كامل از اين قدرت ذهن، بيشتر با ذهن به بازي ميپردازند. 17) توجّه به كميّت، جهانبيني را وسعت ميبخشد و عدم توجّه بدان ما را در درون پيلهاي ازمحدوديّت جا ميدهد. 18) عشق، خود هم راه و هم راهبر است و مقام و منصب را در آن جايگاهي نيست. 19) مأموران باتجربه وآگاه سازمان آتشنشاني در تمام ساعات روز، با خوشرويي و دلسوزي ودقّت بسيار، مطالب و نكات لازم را به كارآموزان و همهي مراجعهكنندگان ياد ميدادند. 20) زبان ساده و عاميانه، بهرهگيري از لغات متداول و رايج، نوشتههاي جمالزاده را شاخص و ممتاز ميساخت. 21- قلمرو خيال بسيار وسيع و پهناور است و هر چيز غيرممكن ميتواند در آنجا شدني و بودني باشد. ص4 22- باكنجكاوي مي توان به حقايق رسيدومواردي را كه صورت حدس وگمان داشته اند،به يقين مبدّل ساخت. 23- بدون تخيّل وتصوّر،عالم ادب از صفا وكمال باز مي ماند وشاعر وداستان سراي هنرمند به وجود نمي آورد. 24- منتقدان،آثار ادبي را بي توجّه به شكل ظاهري،فقط از ديدگاه محتوا و بار عاطفي تقسيم كرده اند. 25- گويندگان بعضي داستان ها در به گزيني واژه ها كه كالبد انديشه است،بسيار ژرف نگري نموده اند. 26- نوشته ي دل انگيز آن است كه ساده و روان باشد وخواننده به سهولت آن را درك كند. 27- غناي آثارادبي ايران،گواه تكاپوي فرزانگان ادب وفرهنگ ايران وعصاره ي روح بلند آنان است. |
|