ادبیات 1 دی 88
مولاعلي(ع) : بزرگ ترين دشمن انسان،جهل وناداني است.
آزمون درس ادبيات فارسي (1) نوبت اوّل / دي ماه 88 دبيرستان نمونه دولتي دخترانه ي قدسيّه ي بندپي شرقي نام ونام خانوادگي : سال اوّل عمومي مدّت آزمون : 70 دقيقه |
تذکّر : اين آزمون داراي شش بخش و در سه صفحه است؛ لطفاً پاسخ ها را در همين برگه بنويسيد. |
الف) معني لغت (2 نمره) 1- شاعران پارسي زبان،از ديرباز در سروده هاي خود،بزرگي،بخشندگي و بخشايندگي او را ستوده اند. 2- چو رستم پدر باشد و من پسر نبايد به گيتي کسي تاجور 3- او همه ي وعده ها و وعيد هاي قدرت حاکم را به هيچ شمرد. 4- همي خواست پيروزي و دستگاه نبود آگه از بخشش هور و ماه 5- سوگند خورد به يزدانِ دادارِ کردگار و به صحبت جوان مردان که آتشک، غدر نکند و آن کند که سمک فرمايد. 6- بر چنين دختري به آزادي اختيارت کنم به دامادي 7- هنرمندان بسياري خود را به قطار مردم رساندند و قلبشان با قلب مردم هماهنگي يافت و هُرمِ نفسِ مردم گرمشان کرد. 8- با ديو سياه شب در آويخته ايم در کام فلق باده ي خون ريخته ايم |
ب) معني شعر ونثر(6 نمره) 1- خاک ، مظهر فقر مخلوق در برابر غَنايِ خالق است.(25/.)
2- گروهي سعي کرده اند « نُه کرسي فلک را از زير پاي قزل ارسلان بکشند.» (5/.)
3- چون بسي ابليس آدم روي هست پس به هر دستي نشايد داد دست(5/.)
4- چون از خُبثِ طينتِ رفيق خود خبر داشت، دم نمي زد.(5/.)
5- دانه ي معني بگيرد مرد عقل ننگرد پيمانه را گر گشت نقل (5/.)
6- . . . چو بيند که خاک است بالين من (25/.) 7- هر آن که از روي ناداني نه او را گُزيد، گَزند او ناچار بدو رسيد.(5/.)
8- گر هزاران دام باشد هر قدم چون تو با مايي نباشد هيچ غم(5/.)
9- اي آتشک،تو اين جايگاه گستاخي.(25/.) 10- دلير جوان سر به گفتار پير بداد و ببود اين سخن دل پذير (5/.)
11- سي غلام را بخوان،همه سلاح پوشيده و پيرامون مهد فروگيرند تا قطران را بدرقه باشند.(1)
12- ز کشتي گرفتن سخن بود دوش نگيرم فريب تو زين در مکوش (75/.) ص1 پ) دانش هاي ادبي (3 نمره) 1- سُرايندگان و نويسندگان آثار زير را بنويسيد.( 5/.) الف- هفت پيکر ب- تحفه الإخوان 2- يکي از فايده هاي مطالعه يِ آثارِ ادبي جهاني را بنويسيد.(25/.)
3- مولانا براي بيان مطالب اخلاقي و عرفاني خود از . . . . . . بسيار بهره گرفته است.(25/.) 4- موضوع اصلي ادبيّات نمايشي چيست؟(25/.) 5- دو ويژگي اصلي « حماسه » را بنويسيد.(5/.) 6- اگر بيت : « منشين با بدان که صحبت بد گرچه پاکي تو را پليد کند » نخستين بيت يک منظومه باشد، قالب آن شعر چيست؟(25/.) 7- توضيح زير،معرّف کدام نوع از « نمايش » در ايران است؟(25/.) « شکل اجراي آن متعلّق به دوره ي قاجاريّه است.زبانش عموماً نثر است ونظم،گاه گاه پديدار مي شود.داراي مايه هاي فکاهي و از مطايبه، طنز ، طعنه و به طور کلّي انتقاد اجتماعي سرشار است.» 8- در بيت : « اي برادر قصّه چون پيمانه است معني اندر وي به سان دانه است » کدام رکن « تشبيه » حذف شده است؟(25/.) 9- هنري ترين نوع ادبيّاتِ مردمي کدام است؟(25/.) 10- مصراع يا بيت يا جمله اي بنويسيد که در آن آرايه ي « استعاره » به کار رفته باشد.(25/.)
|
ت) خودآزمايي (3نمره) 1- در متن زير،منظور از عبارت مشخّص شده چيست؟(25/.) « درود بر پيمبر بازپسين و ياران گزيده و خويشان پسنديده ي او باد؛تا باد و آب و آتش و خاک در آفرينش بر کار است و گل بر شاخسار، هم بستر خار. » 2- با توجّه به بيت : « بگير و ببر زنده بردار کن وزو نيز با من مگردان سخُن » مرجع دو ضمير « او » و « من » در مصراع دوّم ،به ترتيب چه کساني هستند؟(5/.) 3- شاعر در دو بيت زير،انسان ها را به چه چيزي تشويق و توصيه مي کند و از چه چيزي منع؟(5/.) « حسرت نبرم به خواب آن مرداب کارام درونِ دشتِ شب خفته است دريايم و نيست باکم از طوفان دريا همه عمر، خوابش آشفته است » 4- با توجّه به عبارت: « در معرکه ي قلوب مجاهدان خدا،آرامشي که حاصل ايمان است،حکومت دارد.» کدام آيه ي قرآن به ذهنتان تداعي مي شود؟(فقط آيه را بنويسيد.)(25/.) 5- منظور نويسنده از « بذرِ آسيب پذير » در عبارات زير چيست؟(5/.) « همه ي ما و بيش از همه،روشن فکران و هنرمندان بايستي با دل سوزي و مروّت و عاري از غرب زدگي به اين بذرِ آسيب پذير که مردم ايران پاشيده اند و با خون خودشان آبياري کرده اند،آب پاک ونور و هواي سالم برسانند تا درختي سايه گسترگردد.» 6- در بيت : « درچراغ دو چشم او زد تيغ نامدش کشتن چراغ دريغ » منظور شاعر از « چراغ » درمصراع دوم چيست؟(5/.) 7- با توجّه به عبارات : « قطران بر خود گرفت که اين کار بکند و دلارام به زني به من دهد و انگشتري به من داد تا چون تو را پيش وي برم،از عهده ي کار من بيرون آيد.» منظور از « انگشتري داد.» چيست؟(5/.) ص2 |
ث) درک مطلب (4نمره) 1- ابيات زير را از داستانِ رزمِ « رستم و سهراب » ،با دقّت بخوانيد و به پرسش ها پاسخ دهيد. « چو بگشاد خفتان و آن مهره ديد همه جامه بر خويشتن بردريد همي ريخت خون و همي کند موي سرش پر زخاک و پر از آب روي بدو گفت سهراب کاين بدتري است به آبِ دو ديده نبايد گريست از خويشتن کشتن اکنون چه سود چنين رفت و اين بودني کار بود » الف- چرا سهراب،گريه و بي تابي رستم را بي فايده مي داند؟(5/.) ب- وقتي که رستم،نشان و مهره ي خود را بر بازوي سهراب ديد،چه عکسل العملي از خود نشان داد؟(5/.) پ- سهراب کدام کار رستم را بدتر مي داند؟(5/.)
2- ابيات زير از داستان « طوطي و بقّال » مولوي را با دقّت بخوانيد و به پرسش ها پاسخ دهيد. « ريش برمي کند و مي گفت : اي دريغ کآفتاب نعمتم شد زير ميغ هديه ها مي داد هر درويش را تا بيابد نطق مرغ خويش را جمله عالم زين سبب گمراه شد کم کسي زابدال حق آگاه شد صد هزاران اين چنين اشباه بين فرقشان هفتاد ساله راه بين » الف- « ريش بر مي کند » توصيف کدام حالت مردِ بقّال است؟چرا او اين کار را مي کرد؟(5/.) ب- مردِ بقّال براي آن که طوطي اش دوباره آواز بخواند و سخن بگويد،دست به چه کاري زد؟(25/.) پ- مولانا در ابيات بالا،علّت گمراهي انسان ها را در چه مي داند؟(5/.) ت- منظور مولانا از مصراع : « فرقشان هفتاد ساله راه بين » چيست؟(25/.)
3- شعر نو نيمايي زير از « محمّدرضاعبدالملکيان » است،آن را با دقّت بخوانيد و به سؤالات پاسخ دهيد. « من تفنگم درمشت/ کوله بارم برپشت/ بندپوتينم را محکم مي بندم/ مادرم/ آب وآيينه و قرآن در دست/ روشني در دلِ من مي بارد/ پسرم باردگرمي پرسد:/ توچرامي جنگي؟/ با تمام دل خود مي گويم/ تا چراغ از تونگيرد دشمن » الف- کدام عبارت ،توصيف حالت آمادگي رزمنده است؟(25/.) ب- مادر،چگونه به فرزند خودش که عازم جبهه است،اميد مي دهد؟(5/.) پ- رزمنده براي جنگيدن خود،چه دليلي مي آورد؟(25/.)
|
ج) حفظ شعر (2نمره) 1- گفتم که . . . . . . . . . . گمراه عالمم کرد گفتا اگر بداني هم اوت رهبر آيد 2- گفتم که نوشِ لعلت ما را به آرزو کشت گفتا تو بندگي کن کاو . . . . . . . آيد 3- گفتم دلِ رحيمت ، کِي عزمِ صلح دارد . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . 4- راه دهيد يار را ، آن مهِ ده چهار را . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . 5- رونقِ باغ مي رسد ، چشم و چراغ مي رسد غم به کناره مي رود، . . . . . . به کنار مي رود 6- چون برسي به کوي ما ، . . . . . است خوي ما زان که زگفت و گوي ما ،گرد و غبار مي رسد ص3 |
چو ايران نباشد، تنِ من مباد |